#خاطره
سلام به همه ی دوستان
وممنون از شما به خاطر این گل کانال
خاطره ی من برمیگرده به ۳۵ سال پیش که پدربزرگ ومادربزرگ من از مکه اومده بودند
کلی مهمون میامد ومیرفت
عمه منم اون موقع تازه عروس بود وخانه ش هم توهمون حیاط مادربزرگم بود
من ودختر عموم
که اون موقع ده دوازده ساله بودیم رفتیم تو اتاق عمه م
یک قلیون برای خودمون اتیش گذاشتیم ومثل بزرگا نشستیم به کشیدن🤦♀
یک دود ودمی راه انداخته بودیم دونفره بیا و ببین....
چشمتون روز بد نبینه یک دفعه سر قلیون چپه شد رو فرش😐
و هر آتیش داخل فرش فرو میرفت
حالا ما رو بگی نمیدونستیم چیکار کنیم رفتیم سر یخچال ویک شیشه آب برداشتیم
رو فرش میریختیم تا آتیشارو خاموش کنیم
عمه م که اومد گندکاری مارو دید شروع کرد خودشو زدن 😱😱
تازه وقتی فهمید که اون شیشه آب ،آب زمزمی بودکه مادرش از مکه آورده بود
من ودختر عموم رومیخواست بکشه فقققط😰😰😰😅
ما هم نفهمیدیم چه جوری در بریم
از بس هم خندیدیم نمیتونستیم راه بریم
الان من وهمون دختر عموم جاری هستیم و بازم اتیش میسوزونیم 😂.
...بله😎
#سوتی🤦♀🤦♂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆