سوتی خاطره🤦‍♂🤦‍♀ با سلام وخداقوت سوتی دیگه از مامانم که خیلی حواسش همیشه جمعه😄 من به شخصه خیلی سابقه گم شدن دارم🤓 ی بازارچه هست کنار حرم حضرت معصومه همیشه هم شلوغه و ی طرف این بازارچه میخوره به (خیابون چهارمردان ) که الان شده انقلاب که خونه یکی ازفامیلامون اونجابود😊 یادمه از حرم اومدیم بیرون من 4سالم کمتر بیشتر بودم که داشتیم تو بازارچه میچرخیدیم 🙃 بعد من دست مامانمم سفت گرفته بودم که مث دفعه قبل گم نشم ی دفعه دیدم مامانم نگران داره اطرافشو نگاه میکنه😟 بعد به ابجیم میگه که سمیرا (یعنی من) کو اونم میگه نمیدونم بعد از خودم میپرسه سمیرا کو منم میگم نمیدونم😂 خلاصه مامانم بدو بدو میره خونه فامیلمون که گفتم خونشون همون خیابون چهارمردون بود به زن فامیلمون میگه بیا بچه هارو بگیر من برم سمیرا رو پیدا کنم😞اونم قبول میکنه و میگه صلوات نذر کن که سمیرا پیدا شه😄 خلاصه مامانم میره و برمیگرده با حالت گریون که من پیدا نشدم درو که میزنه من خودم باز کردم درو مامانم با تعجب میگه تو اینجا چکا میکنی چجوری پیدا کردی اینجارو😳 که گفتم مامان خودت منو با ابجی اوردی اینجا که بری دنبالم بگردی🤓🤓 قیافه مامانم😒😒😒 قیافه فامیلمون که خیلی حواسش از مامانم جمعتر بود🤭🤦‍♀ و باز قیافه مشنگ خودم🤓 کانالهای ما را دنبال کنید👇 @farzandbano @khandehpak @menoeslami @BaSELEBRTY