خاطره بازی😂 ۱۷سال پیش میخاستم با بابابزرگم اینا برم خونشون یادم اومد یه بنده خدایی سفارش کرده بود که برای یه کاری زنگ میزنه خونمون مامانم اینام نبودن ب من سفارش کردن بیرون نریا بمونی تو خوووونه😂 منم طی یه حرکت تلفن خونه رو از پریز کشیدم بردم با خودم خونه بابابزرگم زدم ب برق ☺️☺️ گفتن چرا تلفن اوردی با خودت ؟🧐 گفتم یه بنده خدایی قرار زنگ بزنه من باید جواب بدم دیدم همشون شروع کردن ب خندیدن😂😂😂😂 بلند شدم برم اب بخورم دیدم تلفن زنگ میزنه داد میکشیدم جواب ندین با من کاردارن به تلفن ما زنگ میزنن تا چند وقت شده بودم سوژه ی خانواده تعریف میکردن میخندیدن😣 اخرش توضیح دادن خنگول جان تلفن الان ب پریز خونه ما وصله ربطی ب تلفن خونه ی شما نداره ای خدا یادش بخیررررر😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak