خاطره بازی🤦♀🤦♀😂
خواهرم پسر کوچیک داره
وقتایی ک لجبازی میکنه و چیزی رو بزور میخواد جیغ میزنه و گریه میکنه
اینجور وقتا خواهرم میرفت نزدیکش انگشت اشاره رو میگرفت سمت صورتش و میگفت انقد گریه کن تا جونت دربیاد😜
حالا این خواهرزاده م 4-5 ساله ک بود رفتیم حرم امام رضا علیه السلام،
این جلوی ما حرکت میکرد
تو صحن همینجور خانما ب صف نشسته بودن
و ما ب جهت مخالف داشتیم میرفتیم
یعنی همشون روشون ب ما بود
یه دفعه این رسید ب دوتا خانمی ک داشتن تو حال خودشون گریه میکردن،
انگشتش رو گرفت نزدیک صورتشون بلند گفت انقد گریه کنین تا جونتون در بیاد😂😂😂😂
طوری ک همه شنیدن بعدم رد شد رفت
همه مردم نیگا میکردن😳😳
اون خانما گریه شون قطع شد کلا
یعنی اصن نمیتونم توصیف کنم قیافه شون چجوری شد😆
یه حالتی از بهت و حیرت و عجز و عصبانیت و ضایع شدن و همه اینا باهم بود
قیافه خودم و خواهرمم نمیتونم توصیف کنم🤕
هم از خجالت مردیم هم خنده مون گرفته بود هم حسای بد دیگه
وای چ شرایط بدی بود
ما فقط در رفتیم😅😅😅😅
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak