خاطره مراسم ختم🤦‍♀☺️ یکی از فامیل های دورمون به رحمت خدا رفت. ماهم برا مجلس ختم رفتیم خونشون بیچاره دختراش خیییلی بی تابی میکردن و از خاطرات پدرشون در حین عزاداری میگفتن. روز سوم مراسم بود و خونه مرحوم پر از مهمون بود. یکی از دخترا که خیلی گریه میکرد مدام جیغ میزد و میگفت بااااااباااا باااا باااا حالا دیگه کی این مگسا را بکشه😂😂😂😂 مگس کشا دستش گرفته بودا میزد زمینا میگفت دیگه کی این مگس کشو دستش بگیره مگسامونا بکشه😂😂 (آخه مرحوم دشمن سر سخته مگسا بود و همیشه مگس کش به دست بود و هیچ مگسی از دستش درامان نبود)🤣🤣 ول کنم نبودا، مدام تکرار میکرد. اولش همه نگاه میکردن ببینن این چی میگه. وقتی همه یادشون به این خاطره از مرحوم اومد همه جای گریه زیر چادراشون میخندیدن😅🤣🤣 خواهر مرحوم وقتی دید مجلس ختم به مجلس شادی داره تبدیل میشه ،بلندشد و سریع رفت مگس کشا ازش گرفت. گفت عمه عزیییزم بابات خاطرات دیگه ای هم داشت،یکمم از اونا بگو. مگس کشو ول کن دیگه😂😂😂 خدا بیامرزتش ولی خیییلی مجلس ختم باحالی داشت. ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄ @khandehpak