خاطره حرم امام رضا ع
سلام منم یه خاطره امام رضایی دارم.برای حدودا ۴-۵ماه قبله.باهمسرم وبچه هارفتیم مشهد.چندروزی موندیم.یه شب که نشسته بودیم توی رواق امام خمینی ،همسرم گفت من بچه هارا نگه میدارم توبروزیارت کن.منم رفتم سلام دادم وبرگشتم دیدم پسرم که حدودا۱۱ساله اس داره چیزی مینویسه،پرسیدم چیه؟همسرم گفت ازاین برگه های نظرسنجی که توی حرم هست پیداکردن .داره مینویسه که دلش خیلی غذای تبرکی حرم میخاد.منم گفتم چه خوش خیال...گذشت ومااومدیم خونه.فرداصبح بعدصبحانه بچه هاراآماده کردیم بریم زیارت ،ازدرمهمان پذیر قدم بیرون گذاشته نگذاشته گوشی همسرم زنگ خورد.شماره ناشناس بود.جواب داد،گفتن ازحرم امام رضازنگ زدن.گفتن بابت نامه ای که دیشب دادین وغذای تبرکی خواستین.گفتیم بله.گفت آخرین بارکی استفاده کردین ازغذای حرم.گفتیم سال قبلش.گفتن باکمال احترام شرمنده ایم.هر۳سال یکبار امکانش هست.وخداحافظی کردن.من وهمسرم همین جورمتعجب وبهت زده مونده بودیم.که چی شد؟!!یعنی ممکنه!!!واقعااینقدرزود رسیدگی میکنن!!!بعدخنده مون گرفت که چه مودبانه جوابمون کردن.
ورفتیم سمت حرم.ازباب الجوادواردصحن جامع رضوی شدیم وهمون جاروی فرش هانشستیم.داشتیم باهم دعامیخوندیم یک دفعه یه آقایی داشت ردمیشد.چندتابرگه کوچک گذاشت کف دست همسرم ورفت.بدون هیچ کلامی....ماکه اولش نفهمیدیم چی بود وچی شد...ایناچیه؟این آقاکی بود؟همسرم نگاه کرد دید۴تافیش غذای تبرکی برای ظهرهمون روز بود.ماحیرون ومتعجب شدیم .یعنی چی ؟امام رضابه فاصله کمترازیک ساعت ازاون تماس ازحرمش یک نفررومامورکرد که ازبین اون همه آدم که توی صحن بودن این فیش هارابیاره بده به ما.گریه مون گرفت ازمهمون نوازی آقا.ازلطف بی حدواندازه ش که دلش نیومددرخواست پسرک منو ردکنه.ازاین که این قدر قشنگ هوای زائراشوداره.جاتون خالی رفتیم وغذاروخوردیم وخیلی هم به اون انسان مهربونی که فیش هاشوبه ماداد دعاکردیم.وهنوزکه هنوزه ازلطف امام رضاممنونیم وقدردان اون انسان مهربون که نمیشناسیمش ونیدونیم کی بود.ولی هرکی بود میدونم که نتیجه این احسانشوحتماخواهد دید.
┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
@khandehpak