هدایت شده از سوتی،طنز،دیدنی ها
یه بار که بابا بزرگم فوت شده بود شبش ما بچه ها حوصلمون سر رفت.شوهر خالم یه وانت بار داره که باهاش سبزی میفروشه ساعت یک شب یواشکی سوارش شدیم رفتیم دور دور بعد پسر خالم بلند گو گرفت دستش میگف بدو بیا سبزی تازه دارم...آخرشم پلیس اومد از خیابون جمعمون کردن 🙈🙈 😂 😅 ┄┅┅❅👧😂😍😂👶❅┅┅┄ @sotikodak