🥀ـ﷽ـ🥀
#شنود ۱۴
#تجربهٔ_نزدیک_به_مرگ
قهقهه شیطانی ۱
📌 چهارمین شبی که در بیمارستان بودم، با اتفاق عجیبی همراه بود. در زمان بیداری و هوشیاری، چنان دردی در سرم احساس می کردم که قابل تحمل نبود. دوست داشتم هرچه سریع تر به خواب رفته یا بیهوش شوم.
📌 هرشب از بدنم جدا می شدم و ماجرایی نزدیک به مرگ را تجربه می کردم. کاملا متوجه بودم که این اتفاقات با خواب و رؤیا متفاوت است. در عالم خواب، فضا با آنچه من تجربه می کردم متفاوت بود. من در بیمارستان خواب هم میدیدم و بعضا به خاطر دردهای شدید از خواب می پریدم، اما بحث خواب، هیچ ربطی به این تجربه ها نداشت. زمانی هم که به بدنم می آمدم، بدون اینکه چشم باز کنم می دانستم چه کسی و از چه زمانی بالای سرم بوده. برای اینکه این ماجراها فراموش نشود، بارها برای شخص همراه خودم کامل توضیح می دادم که در این مدت به کجا رفتم و چه اتفاقاتی برایم افتاده تا او هم بنویسد.
📌 هرچند باور این مطالب برای آنها بسیار سخت بود، اما این قدر نشانه های دقیق بیان می شد که باور می کردند. مثلا یک بار شاهد بودم که دکتر بخش، به فرد همراه من، در بیرون از اتاق گفت: اگر ۲۴ ساعت دیرتر به بیمارستان آمده بود، مننژیت او را کشته بود. هرچند حالا هم وضعیت خیلی خوبی ندارد. من شاهد این مکالمه بودم. وقتی به هوش آمدم همین مطلب را به فرد همراهم گفتم. او با تعجب گفت: من بیرون اتاق بودم، تو چطور متوجه صحبت دکتر شدی؟!
📌 اما در آن شب، وقتی روح از بدنم خارج شد و به فضای بالای بیمارستان آمدم، متوجه شدم صدای خنده و قهقههای وحشتناک و نفرت انگیز به گوش می رسد؟
📌 به دنبال منبع صدا رفتم. دوست داشتم آن صدا را خفه کنم. در آسمان تهران کمی به این طرف و آن طرف رفتم. یک اتوبان بزرگ زیر پایم بود. چیز عجیبی دیدم. پایین آمدم تا با دقت بیشتری نگاه کنم. باز هم توضیح بدهم که پایین آمدن من زمان نمی خواست. اراده می کردم انجام می شد. این اتوبان شبیه بزرگراه امام علی (علیه السلام) بود که در گودی قرار داشت. یک طرفه بود و تقریبا هشت ردیف خودرو به سمت پایین شهر حرکت می کردند. نکته عجیب برای من این بود که تمام اتوبان، تا سقف ماشین ها در کثافت و فاضلاب فرو رفته بود!!
📌 من نگاهی به خودروها کردم و دیدم تمام آنها پر از سرنشین هستند و از اینکه در این منجلاب قرار دارند، هیچ شکایتی ندارند! حتی داخل خودروها پر از کثافت بود، اما هیچ کس ناراحت نبود! با خودم گفتم چرا تلاش نمی کنند که از این شرایط بیرون بیایند؟ مگر نمی بینند که چقدر آلوده شده اند؟!
📌 حتی پایین تر رفتم تا به خودروها کمک کنم، اما هیچ کس کمکی نخواست. همه در مسیر آلودگی بودند و به این شرایط راضی بودند؟
📌 در راستای همین اتوبان و چسبیده به آن، کنارگذری با ارتفاع بالاتر وجود داشت که خودروهای آن بدون آلودگی و تمیز بودند. آنها هم به همان جهت خودروهای پایین اتوبان حرکت می کردند. این مسیر کندرو، ورودی و خروجی به اتوبان اصلی داشت و در هر ورودی و خروجی، تعدادی خودرو از پایین (قسمت فاضلاب) به بالا می آمدند و از فاضلاب خارج شده و تمیز می شدند و از قسمتی دیگر، چندین خودروی پاک، وارد فاضلاب شده و در منجلاب فرو می رفتند!
📌 هنوز آن خنده های وحشتناک به گوش می رسید. از مسیر همین بزرگراه و برخلاف جهت خودروها حرکت کردم. هرچه جلو می رفتم صدا بیشتر میشد؟
📌 در بالای شهر و ابتدای این بزرگراه مشاهده کردم که یک لوله بسیار قطور قرار دارد و...
🖌 ادامه دارد... منتظر باشید
#کتاب_شنود #معاد #زندگی_پس_از_زندگی
📺 ندای مُنْتَظَر
@montazar_59