علّت شکست سپاه حضرت موسی علیه السّلام چه بود؟
حضرت موسی علیه السّلام با تلاش های پی گیر خود به تدریج بر ستمگران پیروز شد و پرچم توحید و عدالت را در نقاط زمین به اهتزار آورد، او برای توسعه خدا پرستی و عدالت همواره می کوشید، در آن عصر شهر انطاکیه (که فعلاً در ترکیه واقع شده) شهر با سابقه و پر جمعیتی بود ولی ساکنان آن تحت حکومت خود کامگی ستمگران به سر می بردند و از نظرات گوناگون در فشار قرار داشتند. موسی برای نجات ملّت انطاکیه راهی جز سر کوبی ستمگران و فتح آن شهر و حومه نمی دید، برای اجرای این امر سپاهی به فرماندهی یوشع و کالب تشکیل داد و آن سپاه را به سوی انطاکیه رهسپار کرد. عدّه ای از مردم نادان و از همه جا بی خبر و اغفال شده انطاکیه، گرد عابد خود «بلعم باعورا» که اسم اعظم را می دانست، جمع شده از او خواستند تا درباره ی حضرت موسی علیه السّلام و سپاهش نفرین کند.
بلعم در ابتدا این پیشنهاد را رد کرد، ولی بعد بر اثر هواپرستی و جاه طلبی جواب مثبت به آن ها داد، سوار بر الاغ خود شد تا به سر کوهی که سپاه حضرت موسی علیه السّلام از بالای آن پیدا بودند برود و در آن جا در مورد حضرت موسی علیه السّلام و سپاهش نفرین کند، در راه الاغش از حرکت ایستاد، هر چه کرد الاغ به پیش نرفت حتّی آن قدر با ضربات تازیانه اش الاغ را زد که کشته شد، سپس آن را رها کرد و پیاده به بالای کوه رفت، ولی در آن جا هر چه فکر کرد تا اسم اعظم را به زبان آورد و نفرین کند، به یادش نیامد و خلاصه چون به نفع دشمن و به زیان حق و عدالت گام برمی داشت، شایستگی استجابت دعا از او گرفته شد و با کمال سرافکندگی برگشت.
او که تیرش به هدف نرسیده بود و به طور کلّی از دین و ایمان سرخورده شده بود، دیگر همه چیز را نادیده گرفت و سخت مغلوب هوس های نفسانی خود گشت. از آن جا که دانشمند بود، برای سرکوبی سپاه حضرت موسی علیه السّلام راه عجیبی را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد، که همواره برای شکست هر ملّتی، استعمار گران از همین راه استفاده می کنند، آن راه و پیشنهاد،
این بود که مردم انطاکیه از راه اشاعه ی فحشاء و انحراف جنسی و برداشتن پوشش و حجاب از زنان و دختران وارد عمل گردند، دختران و زنان زیبا چهره و خوش اندام را با وسایل آرایش بیارایند و آن ها را همراه اجناس مورد نیاز، به عنوان خرید و فروش وارد سپاه حضرت موسی علیه السّلام کنند، و سفارش کرد که هر گاه کسی از سربازان سپاه حضرت موسی علیه السّلام خواست قصد سوء به آن دختران و زن ها کند، مانع او نشوند.
آن ها همین کار را انجام دادند. طولی نکشید که سپاه حضرت موسی علیه السّلام با نگاه های هوس آلود خود کم کم در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند، سپس کار رسوایی به این جا کشید که رئیس یک قسمت از سپاه حضرت موسی علیه السّلام زنی را به حضور حضرت موسی علیه السّلام آورد و گفت: خیال می کنم نظر شما این است که هم بستر شدن با این زن حرام است، به خدا سوگند هرگز دستور تو را اجرا نخواهم ساخت، آن زن را به خیمه برد و با او آمیزش نمود. کم کم بر اثر شهوت پرستی، اراده ها سست شد، بیماری های مقاربتی و طاعون زیاد گردید، لشکر حضرت موسی علیه السّلام از هم پاشید تا آن جا که نوشته اند بیست هزار نفر از سپاه حضرت موسی علیه السّلام به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینی سقوط کردند، روشن است که با رخ دادن چنین وضعی، شکست و بیچارگی حتمی است. این داستان یک واقعیت تاریخی است که به خوبی بیانگر یکی از فلسفه های پوشش و حجاب، برای زنان است.
قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) ص ٤٥٢/ داستان هایی از پوشش و حجاب ص ٧٠ تا ٧٢
#حجاب
#تحلیل
به ما در
#خانه_امام بپیوندید👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانه امام
https://eitaa.com/joinchat/3738894447C8f37fe211f