#اینداستان : ساندیسخورا
✨بسمالله✨
داشتم میرفتم صدا کرد
چطوری ساندیس خور😐
فهمیدم با منه جواب ندادم
گفت با توعم جوجه نظامی😕
نشستم و بند کفشمو بستم
زد رو شونم گفت خوشگله😍
گفتم جون خوشگله😁
گفت اینهمه صدات کردم چرا جواب نمیدی؟؟
جواب دادم والا یبار گفتی خوشگله منم گفتم جانم
گفت:آهااا و زیر لب ادامه داد
همین اعتماد به نفستونه که چهل ساله نگهتون داشته
گفتم: جانم چیزی گفتی؟
گفت:نه انداختم زمین صابش برداره ، راستی تو نمیری تجمع؟
گفتم: اتفاقا دارم میرم
گفت: میگم تیپ زدی ، چفیه و پرچم و.. اینا🇮🇷🏳
گفتم:آره توعم بیا بریم
بلند بلند خندید و همینطوری که سرشو تکون میداد گفت:
میام اونجا میکننم تو گونی میبرنم اونوقت دیگ توعه خوشگلو نمیبینم
دستشو گرفتم 🤝و راه افتادیم ، گفتم اگه با گونی ببرنت اونجایی ک همرو میبرن
حوری موری زیاد داره حتی خوشگلتر از من
گفت: نه بابا چندبار رفتی؟
گفتم:تو این شیش سال زیاد
تیکمو گرفتو برای اینکه نشون بده ناراحت😔 شده دستشو کشید و خواست برگرده
گفتم:بعد اونوقت به من میگی ساندیس خور
گفت:آره چون اونی که به خاطر ساندیس و جیره میره به نفع نظام تجمع ، تویی!!!!
گفتم ایول به نظامی که با ساندیس آدم جمع میکنه!
ادامو دراورد و گفت:باشه بابا شما هم خوشگلید هم قوی
گفتم: ابرقدرت .
خندید🤣 گفت ... بابا ، حالا کی ابرقدرت صداتون کرده که فاز گرفتید
گفتم کدخداشون ....
#ادامهدارد....✨🌸
🍃|قَرٰارْگـاٰهِِـ حِِـیْدَرِیُــونْْ|🍃
http://eitaa.com/joinchat/1777664018C299123be5c