شاید عکس عجیبی به نظر برسه ولی دقیقا در همین زاویه هستم دقیقا از صبح تا الان در حال دوندگی و کار بودم ، هم بیرون خونه هم تو خونه ... الان دیگه خسته شدم یعنی جسمم خسته شد دراز کشیدم پاهامو زدم به دیوار بلکه خون به مغزم برسه😁 و دارم به این فکر می کنم که چجوری بعضی ها اینقدر استراحت می کنند یا می خوابند؟ و دعای همیشگی که خدایا این خستگی ها رو از ما قبول کن درست در گیر و دار یک مسئولیت جدید و سنگین ، بعد از یک ماه و خورده ای زندگی در وسایل بسته بندی شده ، بالاخره وسیله ها چیده شدند سرجاشون البته خرده ریزها تموم نشدند😐😢 بعد از یک سال زندگی در یک خانه ویلایی زیبا برگشتیم خونه خودمون ... حتما در موردش صحبت می کنم... در مورد تجربه این یک سال ان شاالله ...