دفتر خاطرات بچه حیف نون: یه روز داشتیم با بابام دور فلکه با موتور میچرخیدیم...🏍 برگشتم گفتم: وااااای بابا، چه بوی کبابی میاد؟!😇🤗 بابام غیرتش گل کرد و گفت: گور بابای بنزین، یه دور دیگه میچرخیم🤣😅🏍 بابام منو خیلی دوست داشت!😐😂😂😂 😂━⊰◇⊱━ᵏʰᵃⁿⁿᵈᵉʰᵇᵃᶻᵃʳ 👕👉🏿🤣ᵏʰᵃⁿⁿᵈᵉʰᵇᵃᶻᵃʳ: 👖 🤣🍎ᵏʰᵃⁿⁿᵈᵉʰᵇᵃᶻᵃʳ 😁✋ …🤣👇↯ᯓ↯ 🇯‌🇴‌🇮‌🇳: ↯↯↯↯↯ 🪴 🍄📡 🍃🌺🍃🌸🤣 @khanndehbazar🤣