🧕خانُــــم بَــــــلا💞
#خواستگارِ_قصاب قسمت 2 با همین افکار داشتم بزرگ می‌شدم کم کم از رویای ازدواج دور شدم و دلم می‌خوا
قسمت 3 وقتی دیپلمم رو گرفتم میدونستم که دانشگاه رفتن و ادامه تحصیل برام یه چیز غیر ممکنه از پدرم خواستم بهم اجازه بده برم سر کار حداقل دستم توی جیب خودم باشه و کمک خرجی برای خانواده م باشم اما با مخالفت پدرم روبرو شدم بهم گفت درست نیست که دختر بره سر کار، توی خیابون پر از گرگه و ممکنه ازت سوء استفاده بشه هر چقدر از پدرم خواهش کردم که اجازه بده برم سر کار اجازه نداد برادرهامم با پدرم موافق بودن و گفتن که سر کار رفتن برای دختر زشته و اگر دختری بره سر کار مردای دور دور و برش بی‌غیرتن. محکوم شدم به توی خونه موندن هر بار که می‌پرسیدم توی خونه چیکار کنم حوصلم سر میره بهم می‌گفتن بشین تا یکی بیاد بگیرتت اگر دلت سر کار رفتن می‌خواد صبر کن هر موقع رفتی خونه شوهرت بهت اجازه داد برو سر کار ... 🎀@delbrak1🎀