یه بارم حرم امام رضا دم ورودی صحن انقلاب نشسته بودم نصف شب بود هم خوابم میومد هم زیاد راه رفته بودم
بعد یه خانوم اومد پرسید صحن انقلاب کجاست بهش گفتم اونجا تشکر کرد رفت حدود ۳۰ ثانیه بعد برگشت🙄😂 گفت ببخشید از کدوم در باید برم
گفتم از جفتشم میشه
خلاصه رفت
بعد دوباره برگشت😂😂
گفت شما چند سالته و برا کجایید و اینا
منم بار اولم بود ۱۵ سالم بود
بعد گفت میشه شماره مادرتو بدی منم اصلا هول شده بودم نمیدونستم چیکار کنم اصلا به ذهنم نرسید که رد کنم و ازدواجی هم نبودم خلاصه مثلا واسه احترام مثل ندید پدیدا پاشدم با لبخند شماره دادم😂البته شماره خودمو دادم که رد کنم چون خجالت میکشیدم مامانم بفهمه
خلاصه گذشت نمیدونم زنگ زد یا نه چون ناشناس جواب نمیدم
کانال خاطرات فوق سمّی خواستگاری
🙊🙊🙊🙊🙊🙊🙊🙊🙊
@khastegarybazi2