تهدیدهاى بیهوده
هنگامى که ضربه تازه اى ـ با پیروزى موسى(علیه السلام) بر ساحران و ایمان آوردن آنها به موسى(علیه السلام) ـ بر ارکان قدرت فرعون فرود آمد، فرعون بسیار متوحش و دست پاچه شد; زیرا مى دید اگر عکس العمل شدیدى در برابر این صحنه نشان ندهد، همه یا بیشتر مردم به موسى(علیه السلام) ایمان خواهند آورد، و دیگر مسلّط شدن بر اوضاع غیر ممکن خواهد بود، لذا بلافاصله دست به دو ابتکار زد:
نخست، اتهامى که شاید عوام پسند هم بود، به ساحران بست، سپس با شدیدترین تهدید، آنها را مورد حمله قرار داد.
ولى بر خلاف انتظار فرعون، ساحران آن چنان مقاومتى در برابر این دو صحنه از خود نشان دادند که فرعون و دستگاه او را در شگفتى فرو بردند، و نقشه هاى آنها خنثى گشت و به این ترتیب ضربه سومى بر پایه هاى قدرت لرزان او فرود آمد، که در آیات مورد بحث این صحنه به طور جالبى ترسیم شده است.
🌼🌼🌼
در آغاز مى فرماید: فرعون به ساحران گفت: آیا پیش از این که به شما اجازه دهم به او (موسى) ایمان آوردید؟! (قالَ فِرْعَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ).
گویا با تعبیر بِهِ (به او) بر این نظر دارد که موسى(علیه السلام) را فوق العاده تحقیر کند، و با جمله قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ شاید مى خواهد اظهار دارد که من هم، حقیقت جو و حقیقت طلبم، اگر در کار موسى(علیه السلام) واقعیتى وجود داشت، خودم به مردم اجازه مى دادم ایمان بیاورند.
ولى این عجله شما نشان داد که نه تنها حقیقتى در کار نیست بلکه یک نوع توطئه و تبانى بر ضد مردم مصر در جریان است!
به هر حال، جمله بالا نشان مى دهد که فرعون جبار که جنون قدرت طلبى همه وجود او را فرا گرفته بود، مى خواست ادعا کند نه تنها مردم مصر، حق ندارند، بدون اجازه او عملى انجام دهند، یا سخنى بگویند، که بدون فرمان و اذن او حق اندیشیدن و فکر کردن و ایمان آوردن را نیز ندارند.
و این بالاترین نوع استعمار است که ملتى آن چنان برده و اسیر گردد که حتى حق فکر کردن، اندیشیدن و ایمان قلبى به کسى یا مکتبى را نداشته باشند.
این همان برنامه اى است که در استعمار نو نیز دنبال مى شود، یعنى استعمارگران تنها به استعمار اقتصادى و سیاسى، و اجتماعى قناعت نمى کنند، که مى کوشند ریشه هاى کار خود را با استعمار فکرى تقویت نمایند.
سرمایه داران بزرگ، با تسلط کامل بر مطبوعات مهم، رادیوها، تلویزیون ها و به طور کلّى وسائل ارتباط جمعى، مقاصد و افکار خویش را در لباس آزادى فکر بر مردم تحمیل مى کنند، و با شستشوى مداوم مغزى مردم، آنها را به سوئى که مى خواهند مى کشانند، و این بلاى بزرگى است براى دنیاى معاصر.
🌼🌼🌼
فرعون سپس اضافه کرد: این نقشه اى است که شما در این شهر کشیده اید تا به وسیله آن اهل آن را بیرون کنید (إِنَّ هذا لَمَکْرٌ مَکَرْتُمُوهُ فِیالْمَدینَةِ لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها).
منظور فرعون، این است که شما یک تبانى و توطئه حساب شده از مدت ها پیش براى تسلط بر اوضاع مصر و گرفتن زمام قدرت به دست داشته اید، نه این که تنها در این چند روز، که شاید موسى با ساحران ملاقات مقدماتى داشته است، ترتیب چنین برنامه اى را داده اید.
و از اینجا روشن مى شود که منظور از مدینه، مجموع کشور مصر است و به اصطلاح الف و لام به معنى الف و لام جنس مى باشد و منظور از لِتُخْرِجُوا مِنْها أَهْلَها تسلط موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل بر اوضاع مصر و بیرون کردن اطرافیان فرعون از همه مقامات حساس و یا تبعید عده اى از آنها به نقاط دوردست است.
در هر صورت، این تهمت به قدرى بى اساس و رسوا بود که جز عوام الناس و افراد کاملاً بى اطلاع نمى توانستند آن را بپذیرند; زیرا موسى(علیه السلام) در محیط مصر، حضور نداشت و هیچ کس او را با ساحران ندیده بود.
او اگر استاد معروف آنها بود، مى بایست همه جا مشهور گردد و بسیارى از مردم او را بشناسند، و اینها مطالبى نبود که بتوان به این آسانى مکتوم داشت; زیرا تبانى با یک یا چند نفر به طور مخفیانه امکان دارد، اما با هزاران نفر از ساحران مصر، که در شهرهاى پراکنده و مختلف زندگى داشتند آن هم یک چنین تبانى مهمى، عملاً امکان پذیر نبود.
سپس فرعون به طور سربسته اما شدید و محکم، آنها را تهدید کرده گفت: اما به زودى خواهید فهمید! (فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ).
(تفسیر نمونه، ذیل آیه ۱۲۳، سوره مبارکه اعراف)
@khat_enghelab1357