احتمالاً زمستان سال 68 بود كه در تالار انديشه فيلمی را نمايش دادند كه اجازه اكران از وزارت ارشاد نگرفته بود. سالن پر بود از هنرمندان. در جايی از فيلم آگاهانه يا ناآگاهانه، داشت به حضرت زهرا سلام الله عليها بی ادبی می‌شد. من اين را فهميدم. لابد ديگران هم همين طور، ولی همه لال شديم و دم بر نياورديم. با جهان بينی روشنفكری خودمان قضيه را حل كرديم. اما يك نفر نتوانست ساكت بنشيند و داد زد: خدا لعنتت كند! چرا داری توهين می‌كنی؟!  همه سرها به سويش برگشت. در رديف‌های وسط آقايی بود چهل و چند ساله با سيمایی بسيار جذاب و نورانی. كلاهی مشكی بر سرش بود و اوركتی سبز بر تنش. از بغل دستی‌ام پرسيدم: «آقا را می‌شناسی؟»  گفت: «سيد مرتضی آوينی است.» 🔹 منبع: کتاب شهید فرهنگ https://eitaa.com/joinchat/1040318478C96c8a136ea