تا هشت سالگی با برادرام با سختی بسیار برای خان ها چوبانی میکردیم😔 اما وقتی هشت سالم شد با خواهروبرادرام رفتیم شهر وتویه خونه نیمه ساز که زمستونا از سرما یخ میزدیم زندگی کردیم وکلاس چهارم بودم که داداشم رفت سربازی و من وداداشم مجبور شدیم بریم کارگری تا خرجمون در بیاریم ودرس رها کردم
با شروع انقلاب به انقلابیون و تظاهرکنندگان پیوستم وشبها کنار برادران پاسداری میدادم تا اینکه انقلاب پیروز شد✌️روزا کار میکردموشبا با برادران همکاری میکردم عاشق امام و رساله امام خمینی و مطالعه کتب اسلامی بودم با شروع جنگ راهی جبهه وابادان شدم🚶