#ختم_مادر
هر موقع دلم از زمونه ميگرفت،با خودم ميگفتم هنوز مادر دارم...
آخه سنگ صبور هر خانه اے مادره...
مادر جون بعد از اين درد دلامو به كے بگم؟...
تو اين عالم هيچكس مثل مادر برات غصه نميخوره...
اگر روزے رســد مادر بميـرد
ملَك هم جاے مادر را نگيرد
مادرجان، تو يك لحظه طاقت نداشتے نگرانے بچه هاتو ببينی...
اما امروز كجایے ببينے برات لباس سياه پوشيدم...
الهے كه هيچكس داغ مادر نبينه...
انسان اگر 80 ساله باشه، باز هم دلش براے مادرش تنگ ميشه...
مگه داغ پدر و مادر از دل ميره؟؟؟
مگه محبت پدر مادر فراموش شدنيه؟؟؟
آدم باورش نميشه، همون مادريكه به ما راه رفتن ياد ميده...
حرف زدن يادمون ميده...
راه و رسم زندگے رو يادمون ميده...
بيوفا دنیا....
چقدر سخته، وقتے ميگن بيا زير تابوت مادر رو بگير ...
بايد بدن مادر رو ببريم به سوے قبر...
اجازه بديد از همين جا ،مجلس رو مبدل كنيم به مجلس مادر سادات،انشاالله
مادر عزيز شما هم مهمون حضرت زهرا (س )باشه...
تا دوستان و آشنايان متوجه شدند اين مادر از دنيا رفته ...
همه آمدند بدن اين مادر رو روز روشن، با احترام از زمين برداشتند...
چرا؟؟؟
آخه مادره، احترامش واجبه؟؟
اما بميرم براے اون مادرے كه فرمود: علے جان !!!
شبانه غسل و كفنم كن...
شبانه بدنم رو به خاك بسپار...رسيدند كنار قبر...
بدن بی بی رو كنار قبر بر زمين گذاشتند...
اميرالمومنين چگونه تنهايے اين بدن رو به خاك بسپاره؟؟؟
ناگهان ديد دستی از قبر نمايان شد...
شبيه دستان پيامبر...
ای بيــابان گل ز اشــك جاريــت
آفــرين بــر ايـن امــانت داريـت
يارسول الله از رخَت شرمنده ام
فاطمه جــان داده و من زنده ام#مادر#روضه