🏴🏴🏴🏴🏴🏴
#روضه ختم دختر جوان
#سوم هفتم چهلم وسالگرد
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
یا فاطِمَةُ الزَّهْراءُ، یَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ، یَا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ، یَا سَیِّدَتَنا وَ مَوْلاتَنا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکِ إِلَی اللّٰهِ وَ قَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهَةً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعِی لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛
🔸اشکی بود مرا که به دنیا نمی دهم
🔸اینک گوهری است که به دریا نمی دهم
🔸درلحظه وصال حبیم شود نصیب
🔸آن لحظه را به عمر گورا نمی دهم
🔸عمری بودکه گوشه نشین محبتم
🔸این گوشه رابه وسعت دنیا نمی دهم
🔸درسینه ام جمال علی نقش بسته است
🔸این سینه را به سینه سینا نمی دهم
🔸سرمایه محبتم زهرا دین من
🔸من دین خویش رابه دنیا نمی دهم
♦️دلم می سوزد ازهجران خواهر
♦️که بوده بهر من مانند مادر
♦️برایش بی قرار وبی شکیبم
♦️که خواهر بوده چون تنهاحبیبم
♦️برای من رفیقی نازنین بود
♦️اگرچه خواهرم بودبهترین بود
♦️چه خاکی برسرم کردی تودنیا
♦️مرا بی خواهرم کردی تودنیا
♦️عجب دنیا توپَست و بی وفایی
♦️چرا راضی شدی از این جدایی؟
⬅️مراسم امروز به بمناسبت سالگرد....... درگذشت دختری مهربان خواهری دلسوز که درسن جوانی از دنیا رفته برگذار شده است خانواده محترم...... خدا صبرتون بده داغ دخترجوانی دیدید همه آشنایان همسایگان فامیل واقشارمردم آمدنددر کنارتان بودند درسالگرد دختراتان شرکت کردند به شما دلداری وتسلیت گفتنداما به واللهِ خیلی سَخته پدرومادر زمانی که خدا بهشان فرزند میدهد به قد وبالای فرزندش نگاه می کنه تا بزرگ بشه حاضرنیست کوچکترین صدمه ای ببینه خدا صبرتان بده بزار حرف دل پدرومادرو بگم یکسال دخترم صدای نازنینت به گوش ما نمی رسه ،یکساله خنده های زیباتو ندیدیم ، اما دخترم الان یکساله توی دلمون مونده که یکبار دیگه صورت نازنینت رو ببوسیم آی مردم بخدا دیگه خونه مون صفای ندارد امازبان حال شمارا بگم
🔸عزیزم خفته درخاکم دخترم ..گل باغ دلم بودی
🔸درخشان گوهرپاکم چراغ محفلم بودی
🔸کجا یابم دگرچون تو دختر خوبم ..اگر دور جهان گردم
🔸تورا ای نازنین دختر که یاروهمدم بودی بابا جان
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع
حاضر الخصوص روی این دخترعزیزمان ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد اما دلها امده شد بریم مدینه دلها بسوزه برای
ان مادری که فرمود علی جان شب غسلم بده شب کفنم کن شب دفنم کن
بمیرم چه کرد مولا علی به وصیت زهرا
میگن شبانه بدن زهراش را ارام ارام غسل داد اسماء روی بدن زهرا آب می ریخت یک وقت اسماء متوجه شدعلی
دست ازغسل کشید دست بر دیوار غربت گذاشت صدای ناله علی بلندشد لا اله الا الله
صدازدعلی جان چرا بلند گریه می کنید
صدا زد اسماء دست روی دلم نگذار حالا دستم رسید به بازوی ورم کرده زهرا
دستت رسید به بازوی طاقت نیاوردی
اما علی جان نبودی کربلا آن ساعتی
که زینب آمد گودی قتلگاه
خواهر آمد کنار بدن برادرچه کرد
شمشیر شکسته ها را نیزه شکسته ها
را کنار زد چه دید حلقوم بریده اما زبان حالب داره بی بی زینب
🌾گلی گم کرده ام می جویم اورا
🌾به هر گل می رسم می بویم اورا
🌾گل من یک نشانی دربدن داشت
🌾یکی پیراهن کهنه به تن داشت
الالعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
#التماس_دعا
احمد بهزادی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
1403/10/13