🔴خاطره‌ای از علامه حسن‌زاده آملی 🖊احمدحسین شریفی 🔶 آملی(ره) می‌فرمود شبی از شب‌های زمستان مهمانی داشتم. شام ایشان را آماده کردیم، اما خودم از ایشان عذرخواهی کردم و گفتم برنامه‌ای دارم و فعلاً از خوردن شام معذورم. بعد از اینکه شامشان را میل کردند در اتاقی رختخوابشان را آماده کردیم و خوابید. من هم در اتاق دیگری مشغول مطالعه و تحقیقات خودم بودم. بعد با حالت مزاح می‌فرمود گویا شام ما به مزاج مهمان محترم سازگار نبود و حدود ساعت ۱۲ شب بیدار شد و دید که برق اتاق من روشن است! به اتاق من آمد و گفت: «آقا شما خوابیدید و مجدداً بیدار شدید؟» گفتم: «خیر، هنوز نخوابیده‌ام. من هم می‌خوابم.» آن مرد با حالت تعجب به من گفت: «آقا مگر راه نان خوردن کم آمده که اینجور خودتان را به زحمت می‌اندازید؟!» 🔶علامه حسن‌زاده می‌فرمودند: «آن بنده خدا واقعاً گمان می‌کرد که من برای نان خوردن است که تا پاسی از شب به مطالعه و تحقیق‌ می‌پردازم!» و بعد می‌فرمود: «بدبخت طلبه‌ای که برای خوشایند مردم و یا برای پول درس بخواند. مگر می‌توان عشق به تحصیل و عمل‌آموزی و یاددهی و یادگیری را به چنین افرادی تفهیم کرد؟» @Ahmadhoseinsharifi 🌹