و معاون باوفا و گمنامش شهید اکبر زجاجی به مناسبت سالگرد شهادت🕊 شهید اکبر زجاجی صبح روز سه‌شنبه پانزدهم اسفند، وقتی اکبر برای سرکشی از نیروهای مستقر در خط گردان سلمان ،به پد شرقی جزیره ی جنوبی مجنون رفت🍃، بی صبرانه منتظر بود تا اکبر به قرارگاه برگردد😞 هرکس از خط بر می گشت ، از او سراغ زجاجی را می گرفت و می گفت چرا اکبر با من تماس نميگيرد؟😢 هیچ کس هم جرات نمیکرد تا خبر شهادت💔 او را به بدهد دست آخر ،وقتی به گفتیم اکبر مجروح شده، باور نکرد و گفت اگر اکبر شهید شده، به من بگویید😔 ناچار حقیقت ماجرا را به ایشان گفتیم وقتی مطمئن شد، اکبر زجاجی شهید شد💔 ،به بیرون قرارگاه رفت صورتش را به سمت هور برگرداند و چند لحظه در سکوت به هور برگرداند و چند لحظه در سکوت به هور خیره شد، بعد فقط یک جمله به زبان آورد خوشا به حال اکبر من ميدانستم اگر شرایط فراهم بود، برای شهادت معاون باوفای خودش، چه بسا چندین ساعت گریه میکرد😭 راوی:شهیدسعیدمهتدی کتاب شراره های خورشید📒 @kheiybar