سقا صدايش می‌کردند... به مادر گفته بود: "می‌خوام اونجا سقا باشم." همیشه قبل از خودش به رزمنده‌ها تعارف می‌کرد. سر سفره‌ي ناهار و شام هم دنبال پارچ‌های آب می‌دوید و وقت‌ و بی‌وقت به آن‌ها آب تعارف می‌کرد. می‌گفت: آب نطلبیده مراد است! حتی آب قمقمه‌اش را هم می‌بخشید. تشنه شهید شد؛ همان‌طور که آرزو داشت. "نوجوان شهید زکریا صفرخانی" ||•🇮🇷 @marefat_ir ‌||•🌐 https://www.instagram.com/marefat_ir/