🔴 خاطرات جانکری"هر روز موهبتی است"
🔹به جواد -ظریف- اطمینان دادم که انتشار این سند را میگذارم برای بعد از نشست خبری که فردای آن روز باهم برگزار میکنیم که یکدفعه پرید و گفت:«صبر کن ببینم! این سند اصلاً قرار نیست منتشر شود.» - صفحه ۶۴۶
🔹اصلاً باورم نمیشد که این حرف را زده، گفتم: "جواد! آخر ساعت چهار صبح است، ۱٨ ساعت وقت گذاشتیم و باهم مذاکره کردیم و حرف به حرف این را نوشتیم. اگر تحریم را نمیخواهی پس از این، سند هم باید منتشر شود."
🔹صبح روز بعد که به دیدن جواد رفتم، برایش روشن کردم که بدون انتشار چنین سندی بهتر است همه به خانههایمان برویم و دردسر را کم کنیم. سر آخر حرفم را پذیرفت اما گفت...
🔹"دقت کن که در این سند چه نوشته شده و روی آن چه اسمی میگذاری. این مسئله باید روشن باشد که این متن یک توافقنامه است و ما وادار به پذیرش آن نشدهایم وگرنه شک نکن که ادامه کار دشوار خواهد بود."
🔹ما هم خیلی مراقب بودیم که بنویسیم "ایران میپذیرد فلان مسئله را انجام بدهد" و ننویسیم "ایران باید این کار را بکند" این را میدانستم که در کشور او کسانی هستند که اگر ببینند این پیروزی به قیمت زیان ایران بدست آمده جلوی ادامه کار را خواهند گرفت. - صفحه ۶۴٧
✅
@kheymegahevelayat