در مدح تو باید كه ببندیم دهان را وقتی كه بریدند ادیبانه زبان را بازار سر زلف تو از بس كه شلوغ است انگشت به لب كرده زلیخا صفتان را وصف مژه ها و خم ابروت مرا كشت زحمت نده صیاد دگر تیر و كمان را با تكـه كلافی به وصال تو رسیدم زهرا به حسابم زده این سود كلان را تا سفره ی احسان كرمخانه تان هست سائل نخورد ثانیه ای غصه ی نان را ما بهتر از این روضه بهشتی نشناسیم بهتر كه بچسبیم همین نقد جهان را با طشت نگو كوچه ی غم، خون جگرت كرد ترسم كه به زینب برساند جریان را : هوای شعر من امشب هوای باران است لبِ خدا به خدا گرمِ یا حسن جان است سلام عليكم و رحمة الله، روزتون بخير،