این داستان واقعی است! اندر حکایت بیانیه شورای انقلاب فرهنگی. یک کشتی با اقشار مختلف مردم، به مقصد دیار زمینه سازان طلوع خورشید ولایت عظمی حرکت می کرد. ناگهان شخصی بی حجاب، شروع به سوراخ کردن کشتی نمود. چرا که احساس میکرد این آزادی اوست و چه قدر قدرتمند و آزاد و جذاب است که می تواند چنین کاری کند. این کار شهوت او را تا حدودی ارضا میکرد و موجب میشد هر از چند گاهی خرابکاران مختلف دیگر از او خوششان بیاید و باهم دوست شوند و ارتباط بگیرند. اکثر مسافران کشتی او را می دیدند و با خود میگفتند:«این حق اوست تا آزاد باشد. و اگر آب از سوراخ به او بپاشد و اورا خیس کند تقصیر خودش است و به ما ضربه ای نمی زند» سپس از مقابل او رد می شدند و چیزی به او نمی گفتند. و آن بی حجاب همچنان کشتی را سوراخ می کرد. یک نفر انقلابی که پیروی کاپیتان کشتی بود، او رادید. جلو رفت و گفت :«آبجی! این کار خلاف است؛ نکنید. با سوراخ کردن هم به خودتان ضربه می زنید هم به ما و هم به کشتی». بیحجاب برگشت و گفت: «به تو مربوط نیست، هرکاری دلم بخواد انجام میدم، چهل ساله ریش بلند کردید، خسته نشدید؟!،و...» و دائم پرخاش می کرد و ناسزا می گفت. مردم آنها را دوره کرده بودند؛ عده ای باتعداد کم اما پر سر و صدا و با همکاری بلندگوهای ناوهای جنگی دشمن، از آن بیحجاب طرفداری میکردند، و عده ای دیگر از این انقلابی طرفداری می کردند. عده زیاد دیگری مخالف سوراخ کردن کشتی بودند اما به دلایلی به بی حجاب ها چیزی نمی گفتند. عده ای دیگر هم مثل ماست نگاه می کردند و این قضیه آنقدر برایشان ارزش نداشت تا موضع بگیرند، حرفشان این بود:«کشتی اگر غرق شد سوار کشتی دیگر میشویم» خلاصه میانشان در آن کشتی درگیری رخ داد. اما بیحجاب و رفقای او همچنان کشتی را سوراخ می کردند. در آن میان شخصی که خود را متفکر و دانای کل می دانست، با ژست روشنفکر مابانه گفت:«باهم دعوا نکنید و دوست باشید. مگر حاج قاسم نگفت آن دختر کم حجاب دختر منه؟؟!! چرا با تندروی ها باعث دوقطبی در کشتی می شوید؟! اصلا امر به معروف نکنید که جایش نیست و کار خرابتر میشود» جوان انقلابی گفت:«مگر حاج قاسم نگفت علف های هرز را از جامعه پاک کنید؟!!!» در میان آن دعوا بی حجاب ها خوشحال می شدند و همچنان کشتی را سوراخ می کردند و در کار خود جری تر میشدند. و نیز شخصی دلسوز گفت:«باید از اول ذهن و اعتقاد این بیحجاب را درست می کردیم. کار ریشه ای کنید، امر به معروف لسانی جواب نمیدهد». جوان انقلابی به او گفت:«تا کار ریشه ای تو اثر کند، آنها کشتی را سوراخ کرده اند و همه غرق شده ایم، الان باید جلوی سوراخ کردن کشتی را بگیریم» و همچنان بیحجاب ها سوراخ می کردند. جوان انقلابی دیگری گفت:«آن بیحجاب میخواهد هم خود را و هم تمام کشتی را غرق کند. دوقطبی را آن بیحجاب با کار خلافش و فحاشیهایش ایجاد کرد نه آن انقلابی که از کار زشت نهی می کند. کسی که کشتی را سوراخ می کند دو قطبی می سازد نه آنکه جلوی آن را می گیرد.» شورای فرهنگی کشتی، درحالی که هنوز خمیازه میکشید و کامل بیدار نشده بود نیز بیانیه ای داد و در آن اعلام کرد، سوراخ کردن کشتی کار بدی است! ولی دو قطبی ایجاد نکنید...» کاپیتان از اتاق ناوبری شاهد ماجرا بود گفت :«مگر نگفته بودم باید مقابل حرام اجتماعی بایستید؟ سوراخ کردن کشتی یک حرام قطعی است» و دستور داد سردار رادان وارد عرشه کشتی شود... @khezreznde