🕊🥀🌹🌴🌹🥀🕊
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#شهید_والامقام
#حاج_احمد_کاظمی
با اینکه میدانستم آدم جدی و سختگیری است، کلی متن گزارشِ فعالیت آماده کرده بودم تا پیش از دادن نامه درخواست، بگویم.
وقتی وارد پادگان شدم، سراغ دفتر فرماندهی را گرفتم.
انگار که بدانند با چه کسی کار دارم، گفتند : در محوطه است.
همه با لباس نظامی کنار یک پیکان سبز رنگ ایستاده بودند و به نوبت حرف میزدند.
هنوز مانده بود بهشان برسم.
حاجی از ماشین پیاده شد.
تمام قد ایستاد و با من روبوسی کرد ، دستی به شانهام زد و دستم را محکم فشرد. بعد با روی باز و ابهت همیشگیاش گفت :
بفرمایید بسیجی!
همهی حرفهایم یادم رفت ، نامه را دادم . حاجی ، نامه را خواند و با لبخند زیرش دستور داد و گفت : همین امروز تمام چیزهایی که خواستند را بهشان بدهید .
بعداً فهمیدم آن روز بهشدت مریض بود و نمیتوانست سرپا بایستد ، ولی برای سرکشی از لشکر ۸ به پادگان عاشورا آمده بود . صندلی ماشین را خوابانده بودند و کارها را نیمهخوابیده پیگیری میکرد .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
لبیک یا امام خامنه ای1️⃣
https://eitaa.com/khmanie