🌹🍃 حبیب الله ابوالفضلی: روزه، گوشت تن مُکبر ۱۳ ساله را آب کرد
🟢🍃ماه رمضان سال ۱۳۶۳ قرار شد از طرف لشکر ۲۵ کربلا اعزام مان کنند به پایگاه شهید مدنی یا همان لشکر ۸ نجف اشرف. خب حکم مسافر را داشتیم و عملا روزه بر ما واجب نبود اما از آنطرف، رزمندههایی که در پایگاه اهواز میماندند باید روزههایشان را کامل میگرفتند.
⚪️🍃وقتی ما داشتیم اعزام میشدیم مسؤولین ستاد، یک نوجوان سیزده ساله که مکبر نمازخانهی پایگاه بود را همراه مان نیاوردند. هوای اهواز خیلی گرم بود. اصلا یک ساعت را هم نمیشد بدون آب خوردن دوام آورد.
🌷🍃 آن نوجوان را کشیدم کنار و طوری که بقیه نشنوند زیر گوشش گفتم: «ببین برادر، روزه که به تو واجب نیست؛ هوا هم که جهنمه» خندید و چیزی نگفت.
🟢🍃اواخر ماه مبارک بود که برگشتیم اهواز. توی صف نماز پایگاه ایستاده بودم که برای مکبری جلو آمد. وقتی من را دید خندید
🔺اما نشناختمش. خدا شاهد است، نصف گوشت بدن این نوجوان آب شده بود. واقعا ایمان از چهره نحیف این نوجوان متجلی بود.