🔸 عذاب قبر به خاطر عاق والدين در روايت آمده:روزي حضرت رسول (ص) در مسجد نشسته بودند. ناگهان جبرئيل(ع) نازل شد و گفت: (السلام عليك يا رسول الله) به بقيع قدم نِهتا قدمت به آن غريبان و محبوسان زندان تنگ و تاريك رسد و نسيم رحمت تو بر ايشان بوزد. حضرت برخواسته با ياراني چند رو به گورستان نهاده مي رفتند كه اميرالمؤمنين(ع) به ايشان رسيده و عرض كردند: كجا تشريف مي بريد؟ حضرت فرمودند: به بقيع. چون به ميان قبرستان رسيدند آواز شخصي به گوش آن حضرت رسيد كه مي گفت: الامان يت رسول الله. حضرت گوش به قبر نهاده فرمودند:مرا از كيفر خود خبر دهو علّت آن را بگو؟ صدا آمد اي شفيع عاصيان و اي پيشواي اهل ايمان نفرين مادر مرا به اين كيفر مبتلا كرده كه او را آزرده ام الامان يا رسول الله. آن حضرت فرمودند: بلال در مدينه ندا كند. بلال به صداي بلند ندا كرد: اي مردم به امر رسول خدا (ص) بر سر قبر هاي پدران و مادران و نزديكان خود بياييد. صداي بلند بلال به گوش اهل مدينه رسيد شهر به جوش و خروش آمد و مردم در قبرستان بقيع حاضر شدندو پير زني پشت خميده كه به عصا تكيه نموده آمده در برابر آن قبر ايستاد و بر آن حضرت سلام نمود و خاك پاي آن حضرت را بوسيد و عرض كرد: يا رسول الله فرمان چيست؟ حضرت فرمودند: اي پير زن اين فرزند تو است؟ پير زن گفت: بلي يا رسول الله. حضرت فرمودند: فرزند تو در ميان بلا و گرفتاري است او را حلال كن. پير زن گفت: يا رسول الله حلال نمي كنم. حضرت فرمودند: چرا؟ پير زن عرض كرد: او را با شيره جان پروردم و خون جگر خوردم تا روزي پشت و پناه من باشد و بر من احسان كند. ولي چون بزرگ شد به آزارم پرداخت. حضرت دست به دعا برداشته گفت: الهي به حرمت پنج تن آل عبا صداي اين فرزند را به گوش مادرش برسان تا شايد دلش بسوزد و بر فرزندش رحم كند. سپس به پير زن فرمود: گوش بر قبر بگذار تا ناله فرزندت را بشنوي. پير زن چون گوش بر قبر نهاد ناله جان سوزي شنيد بي اختيار گريست و شنيدكه مي گويد: بالاي سرم آتش است پايين پايم آتش است از طرف راستم آتش است از طرف چپم آتش است از پشت سرم آتش است امان بده امان بده. اي مادر از من در گذر وگرنه تا قيامت اين چنين در بلا خواهم ماند و بي شك در دوزخ مخلد خواهم بود. پير زن به حال پسرش رقت كرد و گفت: خداوندا از تقصير فرزندم گذشتم. در همان حال خداوند لباس رحمت بر وي پوشانيد و او را بخشيد و فرزند ندا داد مادر اي مادر خداي تعالي از تو راضي باشد كه از من راضي شدي وبخشيدي.(منبع: حقوق الوالدين ص315- از كتاب داستان هاي شگفت انگيزص197 ) 🌟 @khodaiyektayman ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌