• انتصار •
_
_ هوای تهران امروز حال و هوای خیلی از ما آدما رو توصیف می کرد. تا چشم باز کردیم دیدیم تو آسمون پر از ابرای تیرست،بارون میاد اما یکی توی خونه ی قدیمی نیاوران دلش گرفته. دیسک ویالون رو میاره میزاره... غرق در گذشته میشه،اصلا به کل یادش می‌ره بارون میاد یه دفعه کلی مهمون براش میاد،تا به خودش میاد می بینه آفتاب زده (: دستای حنایی پینه بستشو توی نور رقص میده و میگه اوس کریم عجب کاری کردی امروز (: باید به دنیا گفت : ببین ما سلاحی جز چشم امید نداریم،ما حال خوب گدایی نمی کنیم ما را ببین بدون یار سر می کنیم ! پس به من نگو از چشم های خیس باران زده [🌥️🌱] میم.شین