• انتصار •
_
🚌⃟🧡¦⇜ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ دستش رو محڪم گرفتم ✊🏻 گفتم: بحثو عوض نڪن😠 این سوختگے دستت چیہ هادی؟! خنــدید😄 سرشو پایین انداخت و گفت: یہ شب شیطون اومد سراغم منم اینجورے ازش پذیرایے کردم!