بخوانید
بیست بار با شترش رفته بود حج،
بدون اينكه حتي يك شلاق به او بزند.
بعد از شهادتش،
شتر بدون اينكه قبر او را ديده باشد، آمد همان جا.
زانوهایش را خم کرد،
افتاد روی زمین،
با همان زبانِ بسته، صیحه کشید
و خودش را مالید به خاک و سرش را به زمین زد.
باور کردنی نبود
اما اشک چشمهایش خاک را تر کرده بود.
خبرش وقتي به امام باقر علیه السلام رسيد،
آمد و از او خواست آرام باشد.
شتر از كنار قبر بلند شد و چند قدم برداشت ولي آرام نگرفت.
برگشت و دوباره همان ضجهها را شروع كرد.
امام باقر ع يك بار ديگر آمدند و آرامش كردند.
بار سوم كه بيقرارياش را ديدند،
فرمودند:
رهايش كنيد.
سه روز آن جا ماند و با همان حال از دنیا رفت.
همان جا، کنار قبر حضرت زين العابدين علیه السلام.
📔بحارالانوار جلد 46، ص 148.
کانال فقط برای خدا در ایتا
فقط و فقط برای رضای الهی ساخته شده
اللهم عجل لولیک الفرج
http://eitaa.com/joinchat/3904110595C44e7b2efd9