.
🍃
أزدی گوید: وقتی در طواف بودم و شش شوط کرده بودم و میخواستم شوط هفتم را به جای آورم،
ناگهان جمعی را دیدم که سمت راست کعبه حلقه زده بودند و جوانی خوشرو و خوشبو و با هیبت و وقار نزدیک آنها ایستاده و با آنها سخن میگوید و من کسی را همچون او نیکو سخن و شیرین کلام و خوش مجلس ندیده بودم،
پیش رفتم تا با او سخن بگویم امّا مردم مرا راندند، از بعضی از آنان پرسیدم: این کیست؟ گفتند: فرزند رسول اللَّه است که در هر سال یک روز ظاهر میشود و برای خواص خود سخن میگوید،
به او گفتم: ای سرورم! به نزد شما آمدهام تا مرا ارشاد کنید خدا هادی شما باشد، ریگی به من داد و من برگشتم، یکی از همنشینان او به من گفت: به تو چه داد؟ گفتم: ریگی، دستم را گشودم دیدم طلاست،
رفتم و به ناگاه به من ملحق شد و خود را در مقابل او دیدم، فرمود: آیا بر تو حجّت ثابت و حقّ آشکار گردید و کوری زایل گردید؟ آیا مرا میشناسی؟ گفتم: خیر،
فرمود: من مهدی (علیهالسلام) و قائم زمانه هستم، من کسی هستم که زمین را پر از عدل و داد کنم پس از جور، زمین از حجّت خالی نمیماند و مردم بیپیشوا نباشند و این امانتی نزد توست و آن را جز به برادران حقّ جوی خود مگو.
🌹
📚 کمال الدین(شیخ صدوق)، باب۴۳، حدیث۱۸
#حدیث #امام_زمان
💢
@Hadis_Shia 💢