گفت:
دیگر نمینویسم!
گفتم:
دشمن همین را میخواهد!
گفت:
دوست هم همین را میخواهد!
نوشته بودم همانطور که در دهه شصت، مؤمنانه و امیدوارانه اقتصاد را دولتی کردید و «اشتباه» بود؛
همانطور که در دهه هفتاد، مؤمنانه و امیدوارانه جمعیت را کاهش دادید و «اشتباه» بود؛
این ۱۰ ماه هم مؤمنانه و امیدوارانه با «بیحجابها» کنار آمدید... و روزی خواهید گفت «اشتباه کردیم»
ولی آنروز، با اعتراف شما، رنجی که نسلهای آینده از بیحیایی میبینند رفع نخواهد شد.
نوشته بودم بیحجاب اگر چوب نخورَد سراغ زنِ محجبه خواهد آمد؛ گوش نکردید؛ دیروز ماجرای رشت را دیدید؟ منتظر بزرگترهایش هستم!
نوشته بودم اگر چوب حق را برندارید؛ چوب باطل بلند خواهد شد و مردم عادی از ترس، تسلیم باطل میشوند و پوشش چادر را «بخاطر امنیتشان» کنار میگذارند؛ گوش نکردید...
من اصلا برای چه مینویسم؟!
دوتا مصاحبه تلویزیونی در این هفته بود؛ چیزی درباره بیحجابی شنیدید؟
شما عیبهای چارتا جانبهلبرسیده را جلوی وزارت ارشاد میشمارید؛ در حالیکه کارگر و معلم همهجای کشور تجمعات بیمجوز دارند؛ شعار هنجارشکن هم میدهند؛ کسی هم عیبشان را شمارش نمیکند؛ همه «درکشان» میکنند!
درد اقتصادی درک میشود؛ درد دینی نه!!
شما نمیخواهید من و امثال من بنویسیم حضرات!
فقط دشمن نیست که ما را ساکت میپسندد؛ شما هم همینطورید.
✍محمدحسین
Join
@khorshidebineshan
#کانال_تربیتی_خورشید_بی_نشان