هدایت شده از ⛔️ خبر سِری|khabar_seri
زن مردی شدم که می‌پرستیدم اما به طرز عجیبی من حامله رو از خونش بیرون کرد منم به خاطر حفظ آبروم توی پارک جلو خونه می‌نشستم و چادر میکشیدم رو سرم آشنا منو نبینه، تا اینکه یه نصف شب مادرشوهرم رو دیدم که با سرخوش با آرایش آنچنانی وارد خونه ام شد..... به دیدنش قلبم وایساد،ساعت ۷صبح بود که .... https://eitaa.com/joinchat/2468610190C52cfd5dbe9