🌟سرگذشت نرجس خاتون 🌟
🌸بسیار شیرین و شنیدنی ....
پیشنهاد صد در صدی مطالعه 👌
📝 مرحوم مجلسی در بحارالانوار از کتاب غیبت شیخ طوسی از بُشربن سلیمان برده فروش ،که از فرزندان ابو ایوب انصاری و یکی از شیعیان مخلص حضرت امام علی النقی و امام حسن عسکری علیه السلام و در سامرا همسایه حضرت بود، روایت کرده که گفت:🗣
❣ روزی کافور_ غلام امام علی النقی علیه السلام_ نزد من آمد و مرا احضار کرد،چون خدمت حضرت رسیدم فرمود: ای بُشر !تو از اولاد انصار هستی، دوستی شما نسبت به ما اهل بیت پیوسته میان شما برقرار است، به طوری که فرزندان شما آن را به ارث میبرند و شما مورد وثوق ما میباشید.
میخواهم تو را فضیلتی دهم که در مقام دوستی با ماست و این رازی که با تو در میان میگذارم، تا بر سایر شیعیان پیشی گیری.
🔅 سپس نامه پاکیزهای به خط و زبان رومی مرقوم فرمود، و سَرِ آن را با خاتم مبارک مُهر کرد،و کیسه زردی که ۲۲۰ اشرفی در آن بود بیرون آورد و فرمود: این را گرفته به بغداد میروی و صبح فلان روز در سر پل فرات حضور مییابی.
چون کشتی حامل اسیران نزدیک شد و اسیران را دیدی ،میبینی بیشتر مشتریان فرستادگان اشراف بنی عباس و قلیلی از جوانان عرب میباشند.
💢 در این موقع مواظب شخصی به نام عمر بن زید برده فروش باش، که کنیزی را به اوصافی مخصوص ، که از جمله «دو لباس حریر پوشیده و خود را از معرض فروش و دسترسی مشتریان حفظ میکند، به مشتریان عرضه میدارد.»🧕
در این هنگام صدای ناله او را به زبان رومی از پس پرده رقیقی میشنوی ،که بر اسارت و هتک و احترام خود مینالد.
یکی از مشتریان به عمر بن زید خواهد گفت: عفت این کنیز رغبت مرا به وی جلب کرده ،او را به ۳۰۰ دینار به من بفروش، کنیزک به زبان عربی میگوید:
🔅اگر تو حضرت سلیمان و دارای حشمت او باشی، من به طور رغبت ندارم! بیهوده مال خودت را تلف مکن. فروشنده میگوید: پس چاره چیست؟؟ من ناگزیرم تو را بفروشم ،کنیزک میگوید: چرا شتاب میکنی؟ بگذار خریداری پیدا شود که قلب من به او و امانت وی آرام گیرد.
ادامه دارد....😍
┄┅┅┅┅❁💚❁┅┅┅┅┄
@khorshidenohom| 🍃خورشید نُهم
@razedelbashohada|🌷 راز دل با شهدا