مشکل اصلی اینجاست! من معمولاً در ایام تعطیلات تن به سفر بخصوص به منطقهٔ شمالی کشور نمی‌دهم اما امسال گویی نیرویی اغواگر در درونم، قوهٔ تدبیرم را مختل کرد و دعوت یکی از بستگان را برای سفر به رامسر پذیرفتم. از آنجا که جادهٔ چالوس تکلیفش روشن بود، ظهر دوشنبه از طریق جادهٔ شهریار، صفا‌دشت، اشتهارد خود را به بزرگراه غدیر رساندیم تا از آنجا وارد بزرگراه تهران-قزوین شویم. چشمتان روز بد نبیند! بعد از 12 ساعت رانندگی به ده کيلومتري امام‌زاده هاشم در جاده قدیم قزوین-رشت رسیدیم. در آن نقطه اما برخی رانندگان با عبور از لاین خودروهای روبرو، جاده را چنان بند آورده بودند که به طور کامل قفل کرده بود. به مدت 2 ساعت مطلقاً راه پس و پیش نداشتیم تا اینکه برخی شهروندان با فریاد و هیاهو و خواهش و التماس، در حاشیهٔ خاکی لاین دست‌چپ، مسیر باریکی گشودند تا حداقل رانندگان خواهان بازگشت، راه گریزی از مهلکه پیدا کنند. ما هم به ناچار به سمت رستم‌آباد برگشتیم اما نه حتی اینچ اینچ که پس از هر پنج دقیقه توقف یک اینچ! رستم‌آباد غرق در ماشین و مسافر بود و چیز دندانگیری مثل نان هم آن موقع شب پیدا نمی‌شد. در اذان صبح موفق شدیم چادری را در پارک کوچکی در کنار چادر ده‌ها خانوادهٔ دیگر علم کنیم. خلاصه پس از 28 ساعت به مقصد رسیدیم! ازدحام خودروها، بی‌فرهنگی در رانندگی و مسدود کردن لاین مقابل، عدم کشش جاده‌ها، دود کردن بی‌وقفهٔ بنزین و گازوئیلِ تقریباً مفت، کلافگی و اعصاب‌خردی مسافران، مستأصل شدن پلیس راه و عدم حضور آن در برخی‌گره‌گاه‌های ترافیکی و.... بخشی از مشکلاتی بود که به عینه خودنمایی می‌کرد. ابعاد مشکلات ناشی از عدم توسعهٔ لازم بخصوص توسعهٔ تکنولوژیک و فرهنگی در این نوع سفرها خود را نشان می‌دهد. گره‌های اصلی مشکلات کشور اینهاست. مسئولان بینند و از بند نقش ایوان خود را رها سازند. اگر فرصتی دست داد مشاهداتم از رفتار و واکنش مردم در راهبندان کور را خواهم نوشت./زید آبادی @khoshab1