کلید خوشبختی
#حسادت ۵ منتظر بودم که این دختر دلسرد بشه و من آروم بگیرم اما هر چقدر نگاهش کردم توی چشمهاش هیچی ند
۶ کم کم خبر رسید که خدا بهشون بچه داده و صاحب دختر شدن نمی‌دونستم چیکار کنم که دلم خنک بشه و آروم بگیرم دیدن نوه جاریم که رفتم به عروسش گفتم تو طایفه ما معتقدند هر زنی که پسر نداشته باشه اجاقش کوره اونم بهم گفت پس دختر خودت که ی دونه دختر داره اجاقش کوره ؟ خیلی ناراحت شدم ولی برای اینکه کم نیارم گفتم آره اونم محلم نذاشت دو سال گذشت و دوباره خبر اومد که این بار عروس جاریم پسر به دنیا آورده دنیا دور سرم چرخید الان چند سال گذشته و پسر دوم جاریمم داره میره مدرسه با وجود اینکه به جاریم می‌گفتم بچه تو همیشه مجرد می‌مونه و پسر من زودتر زن می‌گیره ولی اینجوری نشد و پسر من هنوز مجرده وقتی فهمیدم که خونه خریدن واقعاً حالم بد شدا رفتم زیر سرم تا اینکه یک روز به خودم اومدم و فهمیدم اگر دست از سر اونا بردارم و ولشون کنم منم موفق می‌شم برای خودم زندگی داشته باشم و توی آرامش زندگی کنم الان بیخیالشون شدم ولی هنوز دارم حسرت می‌خورم که چرا اون حرفا رو به جاریم زدم الان باید تاوان دل شکسته‌اش رو بدم پایان کپی حرام