🌷 علی  پتویش را می کشید روی سرش و می گفت”  عجب گیری کردم از دست شما بچه حزب الهی‌ها نمی گذارید بخوابم...!!) 😏 ساعت خودش سر زنگ می زد بعضی ها تنها می خوابید توی چادر فرماندهی . یک شب خودم را رساندم دم چادرش. چراغ خاموش بود اما را می شنیدم.🤩 تازه فهمیدم همه این کارهاش فیلم بوده برای نگه داشتن نماز شب هاش🌹 نثار روح پاک شهدا صلوات🕊