🎞 مادرشهید: خواهر و برادرها در جریان تصمیم بابک قرار داشتند؟ برادرش برای اینکه بابک را از فضای دفاع از حرم دور کند، پیشنهاد ادامه تحصیل در آلمان را به او داد. برادرش به بابک گفت: "تو سوریه نرو، برو آلمان یا هر جایی که خودت دوست داری، هر جا بخواهی بروی من تو را راهی می‌کنم ." اما بابک دل به هیچ یک از این وعده‌ها خوش نکرد. وقتی می‌گفتیم نرو می‌گفت:  "من باید بروم اگر مننروم کی باید برود . باید بروم تا شما‌ها در امنیت باشید." خواب‌هایی از خانم حضرت زینب(س) دیده بود. اما هیچ‌گاه برایمان آن خواب‌ها را تعریف نکرد ، خواب‌هایی که با تعبیر شد. فقط می‌گفت: " من باید با خانم حضرت زینب(س)زیارت کنم." @khoshtipasemani