ای عشق،همه بهانه از تست
من خاموشم واین ترانه ازتست
این بانگ بلند صبحگاهی
وین زمزمه ی شبانه ازتست(اذان)خروس وبانگ موذن در مآذنه ها وتسبیح خلایق
من اندوه خویش را ندانم
وین گریه ی بی بهانه از تست....
خداوندگار هستی؛درست مث نیروی جاذبه زمین،برق عشق در کل هستی دمید،بمقدار وقدری معلوم؛خروس اندازه بضاعت خودش وشغال ودرختان هم به قدرخودش..اما دراین میان آدمیزاد با بیان ناطقه اش بیشتراز شعله ی عشق بهره برد و آنرا در صورت های گوناگون بیان نمود از عشق زمینی وغرایز نفسانی تا عروج به مدارج سبحانی ونفحات یزدانی..
یکی از این عروج های والا را در بیان عرفایی نظیر سعدی وحافظ ومولانا وهزار هزار سخنگوی شاهد وشهید عشق می بینیم...
بی حسرت از جهان نرود هیچ کس بدر
الا شهید عشق به تیر از کمان دوست .
از شهیدان کربلا تا قلم به دستان مکتب مولا علی ومکتب انسانیت نورانیت و...که نگارنده وسرایشگر جلوه ی ربوبی حقند...