ای خادم الرضا به رضا میسپارمت
با چشم تر به موج دعا میسپارمت
نمرود گرم هلهله و پایکوبی است
در شعلههای مِه به خدا میسپارمت
شب شد به چشمهای مه آلوده رحم کن
میبارم و به سیل بُکا میسپارمت
بستهست جاده، راه تو تاریکتر شده
برپا بمان به راهگشا میسپارمت
اخبار میدوند و به بویَت نمیرسند
دلواپسم به خوف و رجا میسپارمت
روی لبم حدیث کِسا پُر تردد است
قرآن به سر، به آلِ عبا میسپارمت
از شانهی مشوش مِه سر بلند کن
گم گشتهام! به راهنما میسپارمت
دلها پر است از ضربان حضور تو
«ای غایب از نظر به خدا میسپارمت»
شاعر: ایمان طرفه
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
@kodak_novjavan1399