✍ شعر داستانی کودکانه 📗 در مورد شهادت حضرت زهرا و فاطمیه 🌸 یه روز گل پیامبر 🌸 نشسته بود تو خانه 🌸 که دشمنان اسلام 🌸 یه لشکر بیگانه 🌸 به سوی خانه او 🌸 شدند همی روانه 🌸 تو دستشون فقط بود 🌸 شمشیر و تازیانه 🌸 زهرا شنید صدایی 🌸 صدای درب خانه 🌸 لرزید دل غریبش 🌸 با ترس مادرانه 🌸 آمد به پشت در ، او 🌸 با حالی عاجزانه 🌸 یکی از آن آدما 🌸 با خشم و وحشیانه 🌸 در را شکست و سوزاند 🌸 آتش گرفت زبانه 🌸 لگد به در زد و میخ 🌸 در شکمش کمانه 🌸 میخ و در و مادر و 🌸 دردای مادرانه 🌸 محسن به آسمان ها 🌸 شد سوی حق روانه 🌸 آن شب کنار مولا 🌸 بنشست او خالصانه 🌸 وصیتش را فرمود 🌸 به مولا محرمانه 🌸 امشب دعا کنم من 🌸 درد و دلی شبانه 🌸 پیش خدای خوبم 🌸 از جور این زمانه 🌸 موهای زینبم را 🌸 زدم به شوقی شانه 🌸 حسینم و حسن را 🌸 بوسیدم عاشقانه 🌸 گفتم مرا علی جان 🌸 غسلم نما شبانه 🌸 مرا به خاک بسپار 🌸 عشقم تو مخفیانه 🌸 از جایگاه قبرم 🌸 ندی به کس نشانه 🌸 با هر سوال دشمن 🌸 بیار تو صد بهانه 🇮🇷@kodak_novjavan1399