به نام خدای خوب و مهربون 💥داستانی از مهربانی امام حسن مجتبی علیه السلام ✨ در زمان امام حسن مجتبی علیه السلام، مردم فقیری بودن که تو بیابون ها زندگی میکردن... اون ها وقتی به مدینه میومدن می‌دونستن که در خونه امام حسن علیه السلام، به روی همه بازه یه روز مردی وارد خونه امام حسن علیه السلام شد... بخاطر اینکه گرسنه بود سر سفره نشست و شروع به خوردن غذا کرد بچه ها امام حسن علیه السلام در خونشون به روی همه باز بود وهمیشه مهمون داشتن ، و از اینکه مهمونشون سیر غذا می‌خورد خیلی خوشحال میشدن بعد از اینکه غذاشو خورد و سیر شد امام حسن علیه السلام به اون مرد لبخند زدن و فرمودن: از کجا میای؟ تنها هستی؟ اون مرد تعریف کرد که... برای کار از صحرا اومده و توی این شهر تنهاست اما، زن و هشت دختر داره که منتظر برگشت اون هستن امام حسن علیه السلام با شنیدن این حرف لبخند زدن و پول بسیار زیادی به او بخشیدن و گفتن این هم برای زن و هشت دخترت... ✨✨✨✨ برگرفته از زمینه سازان ظهور @zaminesazanezohoor313