✏️〰➰〰➰〰➰〰➰〰🖍 قصه دو مــــــ🐒ـــوش 👿 🐒🐒🐒🐒 وقتی که موش ها بیدار شدند دیدند پیرمرد اومده و با اینکه بدی ها و شیطنت های اون ها را دیده باز هم کاریشون نداشته خیلی از کارهای زشت خودشون ناراحت شدند و تصمیم گرفتند همه خونه را مرتب کنند و یه غذای خیلی خوشمزه برای پیرمرد مهربون آماده کنند. با اینکه کوچک بودند ولی با هر سختی که بود تموم کارها را انجام دادند و غذا درست کردند وقتی پیرمرد از خواب بیدار شد دید که خونه خیلی مرتب شده و بوی خوب غذا داخل خونه پیچیده بود خیلی خوشحال شد و به نشانه تشکر از موش ها براشون دوباره پنیر گذاشت. موش ها که از کار زشت خودشون حسابی پشیمون شده بودند از این به بعد تصمیم گرفتند که در کارهای خونه به پیرمرد مهربون کمک کنند و دیگه هیچ کسی را اذیت نکنند چون فهمیده بودند چقدر خوبه اگر کسی حتی کار اشتباهی میکنه نباید عصبانی بشند و حتی محبت کنند و نتیجه محبت کردن همیشه خیلی بهتر از بدی هست.😊😍 🔴پایان 🎀〰➿〰➿〰➿〰➿〰🎀 @kodaknojavan 🌿🌷