🌻🌷🌴🌝🌱🌸
#قصه_متنی
قابلمه جادویی و دانی کوچولو
مناسب چهار تا شش سال
{هدف: پرورش
#تخیلپردازی کودک، ترویج همدلی و مهربانی}
دانی با عجله به سمت خانه مادربزرگ دوید.
مادربزرگ با دیدن دانی گفت: « سلام پسرکم. چی شده؟»
دانی گفت که مهمان آمده و آنها هنوز غذایی آماده نکردهاند.
مادربزرگش یک قابلمه غذای آماده و خوشمزه به دانی داد تا به خانه بیاید.
دانی خیلی سریع غذا را گرفت و شروع به دویدن کرد.
دانی در راه شاپرکهای زیبا و رنگارنگ را نگاه میکرد که از روی گلها به این طرف و آن طرف پرواز میکردند.
خرگوشها و سنجابها را نگاه میکرد که در دشت بازی میکردند
اما ناگهان پایش گرفت به یک تکه سنگ و محکم زمین خورد.
قابلمه غذاها از دستش به زمین افتاد و همه غذاها پخش زمین شد.
دانی خیلی ناراحت بود.
نمی دانست باید چهکار کند.
همانطور که داشت به غذاهای روی زمین ریخته نگاه میکرد یکدفعه صدایی شنید.
صدا گفت: «دانی چرا ناراحتی؟
غصه نخور. بیا به تن من بکوب.
زود باش بیا».
ادامه دارد...
🌻🌷🌴🌝🌱🌸
@kodaknojavan 🌿🌷