درد دندون
بچه ای بود تو سیستون
دائم دستش تو قندون
قند و نبات و چایی
هر روز می خورد فراون
مامانش می گفت پسر جون
تو خیلی هستی شیطون
دندونای سفیدت
سیاه شدن چه آسون
پسر سر به هوا بود
خیره سر و بلا بود
اما یه روز صبح زود
دستش رو دندوناش بود
با مادرش رفت مطب
چون از درد کرده بود تب
تو رو به خدا دکتر جون
مردم از درد دندون
فکری به حالم بکن
شدم داغون داغون
آقا دکتر مهربون، دندوناشو نگاه کرد
کرم ها رو از دندوناش، یکی یکی جدا کرد
دکتر میگفت :
دندوناتو مسواک کن
کثیفیاشو پاک کن
کمتر بخور آبنبات
یا تمخمه و شکلات
هر کدوم از دندونات
هستن مثل یه الماس
خوب اونا رو تمیز کن
تا نکنی التماس
#kodaknojavan 🌿🌷