گفت‌:جـان‌من ! گفتم:آره‌محمدرضاحتماشھیدمی‌شوی💔' تااین‌راگفتم‌یک‌صدای‌قھقہ‌خنده‌ازآن‌طرف بلندشدوبلندبلنددادمیـزدومیگفت‌: مامـان‌راضـی‌ام‌ازت😆🦋 بھش‌گفتم‌حالاخودت‌وانقدرلوس‌نکن😄