دو نكته ى اساسى در رابطه ى ما با امريكا
در رابطه ى ما با امريكا، دو نكته ى اساسى وجود دارد كه بدون توجه به آن ، هر كس اشتباه خواهد كرد: نكته ى اول اين كه ملت ايران ، دولت و سياست امريكا را به عنوان يك غاصب و زورگو و استثمارگر و متعرض ، از كشور خود بيرون كرده است . اين ، حكايت صاحبخانه يى است كه در زمان غفلت و نادانى كودكى ، خانه و مستغلاتش غصب شده و حالا كه به سن رشد و جوانى رسيده ، به واسطه ى عقل و نيرومندى ، مصالح خود را تشخيص مى دهد و غاصب را از ملك خويش بيرون مى راند.
هيچ غاصبى ، به زبان خوش بيرون بُرو نيست و بايد او را راند. در غير اين صورت ، از آغاز غصب نمى كرد. غاصب را بايد بيرون انداخت . ملت ايران ، غاصب يعنى سياست و راه امريكا و مستشاران و مزدوران امريكايى
را بِزور و با قدرت ، از داخل خانه ى خود بيرون انداخت . معلوم است كه اين غاصب ، كينه ى اين ملت و انقلاب و دولت را هميشه در دل نگه خواهد داشت . اگر باز هم آمد و گفت : اجازه بدهيد ما با هم آشتى كنيم و دوست باشيم ، بدانيد كه قصد او باز هم دشمنى و سوء استفاده و استثمار است .
امريكا از حضور در ايران ، استفاده هاى سياسى و اقتصادى و نظامى مى برده است . او در مرزهاى ما حضور داشت تا رقيب جهانى خود را زير نظر داشته باشد. او از منابع ما براى فربه تر كردن امكانات مالى و كمپانيهاى عظيم خود استفاده مى كرد. او از دولت ايران به عنوان يك نوچه و آلت دست ، در تمام قضاياى جهانى و دشمنى با اعراب در اوپك و ايجاد حلقه ى امنيتى دور اسرائيل ، استفاده مى كرد. اين ، معناى آلت دست است كه امريكا امروز ديگر در اختيار ندارد و به همين خاطر، زخم خورده است .
نكته ى ديگر اين است كه جمهورى اسلامى ، به اخراج امريكا از كشور اكتفا نكرده و كارى بزرگتر از اقدام اول صورت داده است و آن اين كه نور اميدى در دل يك ميليارد مسلمان در سطح جهان به وجود آورده و امريكا را در اين سطح تهديد كرده است . امروز، امريكا به آسانىِ گذشته نمى تواند در كشورهاى
مسلمان اعمال نفوذ كند؛ چون مسلمانهاى كشورهاى ديگر هم بيدار شده اند.