از بیمارستان ڪه مرخص شد،
هنوز به ماه نرسیده،میخواست بره جبهه!
حسابی عصبانی شدم…
_بهش گفتم:
محسن جان!
تو با این وضعیت چه جوری میخوای بجنگی…؟!
تو ڪه دست راستت ڪار نمیڪنه!؟
عضله بازوی دست راستش ڪاملا از بین رفته بود و فقط انگشت سبابه اش حرڪت میڪرد!
به همان انگشت سبابه اش اشاره ڪرد و _گفت: مادرم ببین!
خدا این انگشت را برای من سالم نگه داشته!
برای چڪاندن ماشه تفنگ!
همین یه انگشت ڪافیه!
#شهید_آقا_محسن_وزوایی
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
"کوچه شهدا"💫
╭┅─────────┅╮
@kooche_shohadaa
╰┅─────────┅╯