🍎تفسیر کودکانه از سورهی توحید:
✔️یکی بود یکی نبود , غیر از خدای خوب و مهربون هیچکس نبود
در روزگاران قدیم زمان پیامبر ما مسلمانان , مردی بود که سیاهپوست بود و اسمش
#بلال بود
بلال نوکر یه آدم خیلی بدجنسی بود که این آدم بتپرست بود ولی بلال بیچاره مجبور بود براش کار کنه
اون بلال رو کتک میزدو اذیت میکرد
یه روزی از روز ها بلال فهمید که مردی به اسم محمد (ص) کنار اون ها زندگی میکنه که خیلی مهربونه و بین سیاه و سفید فرقی نمیذاره و بین پولدار و بیپول فرقی نمیذاره و بین نوکر و رییس فرقی نمیذاره
بلال یکروز که کاراش تموم شدهبود و اربابشم خوابیدهبود یواشکی خواست بره خونه پیامبر خدا
وقتی رفت و دید پیامبر داره درباره خدا صحبت میکنه نشست پای حرفای پیامبر
🔴 پیامبر میگفت خدا احد است , یعنی خدا یه دونه است و دوتا نیست
بلال از پیامبر میپرسه خدا گرسنهمیشه؟
تشنه میشه؟
خوابش میگیره؟
🔴 پیامبر میفرمایند : نه خدا صمد است , این ما آدمها هستیم که به خواب و غذا و آب نیازداریم
خدا به اینها بینیازه و به هیچی احتیاج نداره
پس الله و صمد , یعنی خدا بی نیاز است
بلال میپرسه خدای احد بچه داره؟
مامان و بابا داره؟
🔴 پیامبر میفرمایند : خدا بچه نداره , مامان و بابا هم نداره : لم یلد ولم یولد
بلال خیلی خوشحال میشه چه خدای خوبی , چقدر قویه و چقدر مهربونه
دوست داره خدای احد رو بپرسته و دلش نمیخواد بتپرست باشه
بلال میپرسه خدا شبیه کیه؟
🔴 پیامبر میفرمایند : خدا شبیه کسی نیست , کسی هم شبیه خدا نیست ( ولم یکن له کفوا احد)
بلال خوشحال میشه و برمیگرده خونه
بچه ها چشمتون روز بد نبینه ارباب بلال دم در وایساده بود و عصبانی بود , آخه فهمیدهبود که بلال رفته پیش پیامبر خدا
ارباب بلال بتپرست بود و ارباب بلال رو میبره روی ماسههای داغ توی بیابون اونقد بلال رو کتک میزنه تا بگه بتپرسته
بلال میگه : قل هو الله احد ( یعنی خدا یه دونه است)
اون میخواست فقط خدا رو بپرسته
پیامبر که فهمید ارباب بلال این کار رو بااون کرده و کتکشزده یک نفر رو میفرسته تا بلال رو نجاتبده
اون مرد میآد بلال رو از اربابش میخره و بلال از یاران خوب پیامبر میشه
📚شهر داستان
#قرآن
#نماز
#داستان
@pocterhayeqoran
@koodakAliAsghar
@Dastanqm